پاسخ به شبهات
بعضی شبهات عاشورا
پرسش:شهيد مطهري در کتاب حماسه حسيني 3 با اشاره به اينکه حضرت زينب در زمان وفات فاطمه زهرا سلام الله عليهما اجمعين 5 سال داشته اند جريان بوسيدن گلوي امام حسين ع را رد ميکند به عنوان تحريف در قسمت يادداشتها … يا تقاضاي آب امام حسين در خواستن جرعه اي آب از دشمن . و حتي جريان گذاشتن سر پدر جلوي دختر خردسال ايشان در شام و در دم جان سپردن ايشان با ديدن سر …عروسي قاسم ع در آن ايام … در موارد بالا توضيح کافي را در صورت امکان بدهيد ..؟
پاسخ: پرسش شما دارای چند بخش مجزا است که هر یک پاسخی مفصل را میطلبد که در این مجال کوتاه جای آن نمیباشد. لذا به صورتی خلاصه (و در حد امکان مفید)، به ارائه پاسخ به سؤالات شما میپردازیم:
1- حضرت رقیه(س):
در پاسخ به این بخش باید گفت:
در میان منابع کهن و اصیل تاریخ و همچنین در کتابهایی که تحت عنوان «مقتل» پیرامون شهادت امام حسین(ع) نوشته شدهاند (از قبیل: تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری؛ الارشاد، شیخ مفید؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب؛ اعلام الوری، طبرسی؛ نسب قریش، مصعببنعبدالله الزبیری؛ انساب الاشراف، بلاذری؛ تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی و …) هیچ نامی از حضرت رقیه به میان نیامده است. مورخان و مقتل نویسان فقط از دو دختر امام حسین به نامهای: فاطمه و سکینه یاد کرده اند. و در هیچ یک از منابع اولیه (یعنی از زمان شهادت تا شش قرن پس از آن) نامی از رقیه (فاطمه صغری) موجود نیست. این نام در منابع متاخر (مربوط به صدههای اخیر)از قبیل: نفس المهموم (ص 415-416)؛ معالی السبطین (ج2، ص170)؛ منتهی الآمال(ج1، ص807 و …)؛ به ادبیات عاشورا وارد شده است.
در میان منابع قدیمی تنها کسی که درباره خرابه شام و درگذشت دختر سه و یا چهار ساله امام حسین، گزارشی کوتاه ارائه کرده است عماد الدین حسن بن علی طبری صاحب کتاب «کامل بهایی» میباشد که وی نیز نامی از دختر متوفی نبرده است.]عماد الدين طبرى مینویسد: در كتاب «حاوية در مثالب معاوية» آمده است كه زنان خاندان نبوت در حالت اسيرى، حال مردانى را كه در كربلا شهيد شده بودند، مخفى مىداشتند و به پسران و دختران آنان مىگفتند: پدرتان به سفر رفته و برمىگردد. پس از آنكه به دستور يزيد زنان و كودكان اسير را در جوار خانه يزيد جاى دادند، در ميان آنان دختركى چهار ساله شبى خواب ديد. از خواب بيدار شد و گفت: بابام حسين كجاست؟ همين الآن او را در خواب ديدم و خيلى هم پريشان بود. زنان و كودكان، همه به گريه افتادند. سر و صداى گريه يزيد را از خواب بيدار كرد. يزيد گفت: چه خبر است؟ گفتند: بچهاى پدرش را مىخواهد و براى همين زنان و كودكان گريه مىكنند. يزيد دستور داد: سر پدرش را ببريد و در كنار او بگذاريد. مأموران يزيد سر امام حسين را آوردند و در برابر چشمان آن بچه قرار دادند. دختر چهار ساله وقتى نگاهش به آن سر افتاد ترسيد و فريادى برآورد و پس از آن بيمار شد و وفات كرد. (عماد الدين طبرى، كامل بهائى، ج2، ص 179، چاپ اول، قم، مؤسسه طبع و نشر قم، 1376 ش)[ مأخذ یگانه و اصلی عماد الدین طبری نیز کتاب «حاویه در مثالب معاویه»است که نویسنده آن «قاسم بن محمد بن احمد ماموفی» از علمای سنی مذهبی است که ظاهرا انسان معتدل و بدون تعصبی بوده است. به جز منبع مزبور در هیچکدام از منابع معتبر و کهن، ذکری از حکایت دختری خردسال که با دیدن سر بریده پدرش جان سپرده باشد به میان نیامده است. سایر کتابهایی که از این تاریخ به بعد نوشته شدهاند با استناد به این کتاب، داستان رقیه را ذکر و آن را پر و بال دادهاند.
2- افسانه عروسی قاسم:
نخستین مورخی که برای اولین بار به مسئله عروسی حضرت قاسم (ع) پرداخت مرحوم ملا حسین واعظ کاشفی بوده است. وی بر اساس کتابی مربوط به قرن پنجم هجری که هم اکنون نیز اثری از آن بجای نمانده است به این نکته اشاره نموده و آن را پر و بال داده است. در این کتاب آن هم در یک بیت از اشعارش چنین اشاره شده است که امام به قاسم فرمود: آرزوی دیدن عروسی تو را داشتم. این یک بیت سبب ساخت وقایعی پر سوز و بیان ماجراهایی اتفاق نیفتاده در کربلا شده است.
پس از ملا حسین واعظ کاشفی، شخصی به نام فخر الدین طریحی در کتابش به نام «المنتخب للطریحی» این قصه را از زبان فارسی به زبان عربی برگرداند. ترجمه طریحی باعث اشتهار و رواج این افسانه بین شیعیان سرزمینهای عربی گردید.
حاج میرزا حسین نوری طبرسی از محدثان بزرگ شیعی نیز عروسی قاسم را در زمره اخبار دروغین و غیر قابل اعتمادی آورده که علما از آن اعراض کرده و ابدا اسمی از آن در هیچ یک از کتابهای تاریخی خود نیاوردهاند. طبرسی دلیلی محکم برای بطلان این افسانه دارد که: «به مقتضای تمام کتابهای قابل اعتمادی که در گذشته، علمای بزرگ در فن حدیث و سیره نویسی داشتهاند، نمیتوان برای حضرت سید الشهدا دختر قابل تزویج و بی شوهری پیدا کرد که حضرت آن را به قاسم تزویج کرده باشد».
خلاصه آن که: عروسی قاسم به شکلی که در روضهها مطرح میشود داستانی زیبا، جذاب و خیال انگیز است اما هیچ بهرهای از حقیقت و سندیت تاریخ ندارد.
در اینجا جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه فقط به ذکر مشخصات افراد و آثاری که نادرستی و دروغ بودن این تحریف اشاره کردهاند میپردازیم:
1- شیخ عباس قمی، منتهیالامال، ج1، ص700.
2- علامه مامقانی، تنقیح المقال، جلد2، جزء2، ص19.
3- شیخ محمد تقی شوشتری، قاموس الرجال، ج8، ص466.
4- شیخ جعفر شوشتری، فواید المشاهد، ص51.
5- قاضی طباطبایی، تحقیق درباره اولین اربعین سیدالشهدا، ص683-689.
3- درخواست جرعهای آب از دشمن:
این مسئله نیز از جعلیات تاریخی است. آیا معقول است امام حسین از کسانی که:
1- او را محاصره کرده، برای مدت چند روز آب را بر روی او و خاندانش بستهاند.
2- در روز عاشورا به جنگ با او پرداختهاند، یاران و سپس اقوام و فرزندانش را کشتهاند بدون آنکه جرعهای آب به آنان بنوشانند.
3- و حتی به طفل شیر خواره هم رحم نکرده او را با تیر هدف قرار دادهاند و…
درخواست آب کند. آیا آنان به بقیه شهدا آب داده بودند که به امام بدهند و امام نیز به همین گمان از آنان درخواست آب کند. (اگر عدهای با شما چنین میکردند حاضر بودید از آنان درخواست آب کنید).
بعلاوه این مسئله با عزت نفس امام سازگاری ندارد. امامی که فریاد بر میآورد: «هیهات منّا الذلة» بخاطرجرعهای آب از دشمنان خدا و پیامبر، عاجزانه درخواست آبی را کند که هرگز به او نمیدادند.