در این چهل روز چه کردیم؟
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
چهل روز گذشت ….
از آن روز که خورشید به جای آسمان، در بالای نیزه میدرخشید، 40 روز گذشته است. حالا دیگر کاروان اسرا به زخم زبان، به تازیانه، به شلاق عادت کردهاند. چوب خیزران دیگر بر لبهای مبارک حضرت سیدالشهدا (ع) فرود آید یا نه، فرقی ندارد. 40 روز است یتیمان حسین در خرابههای شام، منزل گزیدهاند. جوانان بنیهاشم جملگی به شهادت رسیدهاند. کوچه بنیهاشم را حزنی عظیم و غمی بزرگ فراگرفته و جز ناله «امالبنین» دیگر صدایی شنیده نمیشود. بنیآدم دیگر اعضای یک پیکر نیستند… بنیآدم پیکر بنیهاشم را قطعه قطعه کردند و آدم(ع) از محمد(ص) شرمنده شد. بنیآدم بهخاطر یک مشت گندم، مردم را به جان حسین انداخت و سم اسبها تا میتوانستند روی ابدان بریده بریده تاختند.
اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين وشايعت وبايعت و تابعت علي قتله اللهم العن جميعا